صفحه شخصی رحیم خورشیدی   
 
نام و نام خانوادگی: رحیم خورشیدی
استان: آذربایجان غربی - شهرستان: مهاباد
رشته: کارشناسی مکانیک - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  مدرس
شماره نظام مهندسی:  14-23
تاریخ عضویت:  1390/05/23
 روزنوشت ها    
 

 وصیت نامه مارکز گارسیا گابریل بخش عمومی

16

وصیت نامه مارکز گارسیا گابریل

«....اگر خداوند برای لحظه ای فراموش می کرد که من عروسکی کهنه ام وتکه کوچکی زندگی به من ارزانی میداشت احتمالاْ همه آنچه را که به فکرم می رسید نمی گفتم.بلکه به همه چیزهایی که می گفتم فکر می کردم.اعتبار همه چیز در نظر من ؛نه در ارزش آنها که در معنای آنهاست.»

« اگر تکه ای از زندگی می ماند کمتر می خوابیدم وبیشتر رویا می دیدم چون می دانستم هر دقیقه که چشمهایمان را بر هم می گذاریم ۶۰ ثانیه نور را از دست می دهیم .هنگامی که دیگران می ایستند من راه می رفتم وهنگامی که دیگران می خوابیدند بیدار می ماندم.
هنگامی که دیگران صحبت می کردند گوش می دادم واز خوردن یک بستنی لذت می بردم.اگر تکه ای زندگی به من ارزانی می شد لباسی ساده بر تن می کردم نخست به خورشید چشم می دوختم وسپس روحم را عریان می کردم.اگر دل در سینه ام همچنان می تپید ؛نفرتم را بر یخ می نوشتم وطلوع آفتاب را انتظار می کشیدم.»

«روی ستارگان با رویاهای ونگوگ شعر را نقاشی می کردم وبا صدای دلنشین ترانه ای عاشقانه به ماه هدیه می کردم. با اشکهایم گلهای سرخ را آبیاری می کردم تا درد خارهایشان وبوسه گلبرگهایشان درجانم بنشیند.اگر تکه ای زندگی داشتم نمی گذاشتم حتی یک روز بگذرد؛بی آنکه به مردمی که دوستشان دارم نگویم که دوستتان دارم. چنان که همه مردان وزنان باورم کنند.اگر تکه ای زندگی داشتم در کمند عشق زندگی می کردم.به انسانها نشان می دادم که دراشتباهند که گمان می کنند وقتی پیر شدند دیگر نمی توانند عاشق باشند.
آنها نمی دانند زمانی پیر می شوند که دیگر نتوانند عاشق باشند! به هرکودکی دو بال می دادم ورهایشان می کردم تا خود پرواز را بیاموزند.به سالخوردگان یاد می دادم که مرگ نه با سالخوردگی که با فراموشی سر می رسد.»
آه انسان ها، من این همه را از شما آموخته ام. من آموخته ام که هر انسانی می خواهد بر قلَه کوه زندگی کند بی آنکه بداند که شادی واقعی ، درکِ عظمت کوه است. من آموخته ام زمانی که کودکی نوزاد برای اولین بار انگشت پدرش را در مشت ظریفش می گیرد، برای همیشه او را به دام می اندازد. من یاد گرفته ام که انسان فقط زمانی حق دارد به همنوع خود از بالا نگاه کند که باید به او کمک کند تا بر روی پاهایش بایستد. از شما من جیزهای بسیار آموخته ام که شاید دیگر استفاده ی زیادی نداشته باشند چرا که زمانی که آنها را در این چمدان جای می دهم، با تلخ کامی باید بمیرم.

شنبه 16 مهر 1390 ساعت 10:18  
 نظرات    
 
رحیم خورشیدی 21:34 شنبه 16 مهر 1390
4
 رحیم  خورشیدی
گابریل گارسیا مارکز صحیح است
جواد عزیزی اجیرلو 15:35 یکشنبه 17 مهر 1390
3
 جواد عزیزی اجیرلو
گزارش یک آدم ربایی
یکی از آثار اوست
رحیم خورشیدی 22:51 دوشنبه 18 مهر 1390
1
 رحیم  خورشیدی
کتابهای ایشان ماندگارترین کتابها هستند
وریا ژولیده 06:40 سه شنبه 19 مهر 1390
2
 وریا ژولیده
ممنون
امیر یاشار فیلا 04:23 شنبه 30 فروردین 1393
0
 امیر یاشار فیلا

گابریل گارسیا مارکز ، آفریننده‌ی «صد سال تنهایی» درگذشت


روزنامه‌های مکزیکی گزارش دادند که «گابریل گارسیا مارکز»، نویسنده‌ی کلمبیایی و برنده‌ی نوبل ادبیات، روز پنج‌شنبه، ۲۸ فروردین 1393، در سن ۸۷سالگی در مکزیکوسیتی درگذشت.

«فرناندا فمیلیر»، سخن‌گوی خانواده‌ی مارکز، در توییتر خود این خبر را تأیید کرده است. «خوان مانوئل سانتوس»، رییس‌جمهوری کلمبیا نیز در توییتر نوشت: «صد سال تنهایی و غم و اندوه به خاطر مرگ این کلمبیایی بزرگِ همه‌ی دوران‌ها.»

گزارش‌ها حاکی‌ست که آقای مارکز در خانه‌ی خود و در حالی که همسر و دو پسرش در کنار او بودند، درگذشت.

علت مرگ این نویسنده اعلام نشده است، ولی وی اوایل این ماه به علت بیماری ذات‌الریه یک هفته را در بیمارستان سپری کرد. آقای مارکز سپس برای گذراندنِ دوران نقاهت، به خانه‌ی خود در مکزیکوسیتی بازگشت که از سه دهه‌ی پیش در آن ساکن بود.

گارسیا مارکز در بسیاری از کشورهای اسپانیایی‌زبان پس از «میگوئل سروانتس»، نویسنده‌ی قرن هفدهم، محبوب‌ترین نویسنده به شمار می‌رود. بسیاری از آثار وی با کارهای ادبی «مارک تواین» و «چارلز دیکنز» هم‌سنگ دانسته می‌شود.

مهم‌ترین کتاب وی با نام «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۶۷ منتشر شد، که تا کنون بیش از ۵۰ میلیون نسخه از آن به فروش رفته و به ۲۵ زبان برگردانده شده است.

این رمان به مدت دو دهه در اوج ادبیات آمریکای لاتین بود. «صد سال تنهایی» را زنده‌یاد بهمن فرزانه به پارسی برگرداند؛ مترجمی که خودش بهمن‌ماه پارسال درگذشت.

از دیگر آثار مردی با ابروهای پرپشت و سبیل سفید که دوستانش او را «گابو» می‌خواندند، «عشق سال‌های وبا»، «پاییز پدرسالار»، «ژنرال در هزارتوی خود» و «گزارش یک مرگ» را می‌توان نام بُرد.

آقای مارکز در سال ۱۹۸۲ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد و آثار او در کشورهای اسپانیایی‌زبان پس از انجیل بیش‌ترین فروش را داشته است.