صفحه شخصی رحیم خورشیدی   
 
نام و نام خانوادگی: رحیم خورشیدی
استان: آذربایجان غربی - شهرستان: مهاباد
رشته: کارشناسی مکانیک - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  مدرس
شماره نظام مهندسی:  14-23
تاریخ عضویت:  1390/05/23
 روزنوشت ها    
 

 بررسی شعر کرم ابریشم بخش عمومی

8

بررسی شعر کرم ابریشم



در پیله تا به کی بر خویشتن تنی ؟

- پرسید کرم را مرغ از فروتنی –

تا چند منزوی در کنج خلوتی ؟

در بسته تا به کی ، در محبس تنی ؟



در فکر رستنم – پاسخ بداد کرم-

خلوت نشسته ام زین روی منحنی.

فرسوده جان من از بس به یک مدار ،

بر جای مانده ام چون فطرت دنی .



همسال های من پروانگان شدند

جستند از این قفس ،گشتند دیدنی

یا سوخت جانشان دهقان به دیگران

جز من که زنده ام در حال جان کنی

در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ

یا پر آورم بهر پریدنی



اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی

کوشش نمی کنی ، پری نمی زنی ؟

پاینده چه ای ؟ وابسته ی که ای ؟

تا کی اسیری و در حبس دشمنی ؟





ماکیان مودبانه از کرم درون پیله پرسید ، تا کی در زندان پیله در خود می پیچی ؟ چه قدر می خواهی ، درکنج تنهایی ، دور از دیگران باشی ؟ تا کی می خواهی در زندانی که برای خود ساخته ای محبوس بمانی ؟



کرم پاسخ داد : در اندیشه ی آزادی ام ، به همین سبب چنین خمیده ، در تنهایی نشسته ام . از این که ،



این همه ، مثل آفرینش نخستینم ، تکامل نیافته باقی مانده ام جانم فرسوده است . همسا لان من یا پروانگانی زیبا و دیدنی شدند ، و از این زندان رهایی یافتند ، یا دهقان آن ها را همراه دیگر اسیران باآتش هلاک کرد . فقط من در حال تلاش و جان کندن باقی مانده ام . من در این حبس و تنهایی می کوشم



که یا بوسیله ی مرگ رهایی یابم ،یا پر دربیاورم و با پرواز به آزادی برسم . اما تو ای مرغ خانگی چه بر سرت آمده است که برای رهایی خود نمی کوشی و پرواز نمی کنی ؟ پایبند چه هستی ؟ اسیر که هستی ؟



تا کی می خواهی در حبس و اسارت دشمن خود باقی بمانی ؟



در باره ی شعر


در شعر تمثیلی ( کرم ابریشم ) شعر قالبی کهن و عروضی دارد . قطعه کوتاهی است که بار پیامی روشن واجتماعی را بر دوش می کشد . در این شعر مرغ خانگی کرم ابریشمی را که درون پیله بر خود می پیچدسرزنش می کند و از او می پرسد : در پیله تا به کی بر خویشتن تنی ؟ کرم پاسخ می دهد : من در اندیشه آزادی این گونه رنج زندان را تحمل می کنم . جانم از این حالت فرسوده است . همسالان من یا در حبس
سوخته اند و جان داده اند ، یا هم اکنون پروانگانی زیبا و آزاد هستند که از رنج قفس رسته اند . اما من هنوز در تلاشم که یا با مرگ از این رنج رهایی یابم یا آزادی خود را به دست آورم : تا وارهم به مرگ ، یا پر آورم بهر پریدنی . آن گاه کرم ابریشم ، گله مند و د ر عین حال سرزنش کننده از مرغ خانگی می پرسد : حال بگ ببینم تو که اسیر زندان نیستی چرا ننگ اسارت را پذیرفته ای ؟ و چرا برای رهایی خود نمی کوشی ؟ تو چرا پرواز را فراموش کرده ای ؟

چهارشنبه 19 بهمن 1390 ساعت 10:49  
 نظرات    
 
فرشاد محمدی 01:33 آدینه 21 بهمن 1390
0
 فرشاد محمدی
بسیار زیبا بود ممنونم
مائده علیشاهی 11:19 سه شنبه 25 بهمن 1390
0
 مائده علیشاهی
عالی ی ی
ممنون جناب مهندس